کد مطلب:212936 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:257

نحله های عقیدتی و سیاسی
معتزله از جمله فرقه هایی بودند كه در آن روزگار با انشعاب و اعتزال و ایجاد تفرقه و جدایی، با نظراتی من عندی و بی پایه، بنیاد فكری خاصی را پی ریختند. این جمعیت گفتگویی با امام ششم علیه السلام كرده اند كه نقش تقریب و توحید را بخوبی ترسیم می كند. و اینك به متن گفتگو توجه كنید.

عمروبن عبید، سخنگوی معتزله چنین آغاز سخن می كند:

مردم شام، خلیفه را كشته اند و خداوند جمعیت ایشان را درهم ریخته و پراكنده شان فرموده است و ما اندیشیدیم و مردی را جستیم كه دارای مردانگی، عقل و دین است و برای خلافت و رهبری مناسب و شایسته. و او محمد بن عبدالله بن حسن است. ما در اطراف او گرد آمده ایم و می خواهیم با او بیعت كنیم و آن گاه هدفمان را آشكار سازیم و دست به انقلاب زنیم و مردم را به پیروی او فراخوانیم. هر كس پذیرفت و با ما شد چه بهتر و هر كه نه بر ما و نه با ما بود ما را كاری با او نیست ولی كسانی كه در برابر ما بایستند و به مخالفت با ما برخیزند با آنان پیكار خواهیم كرد.

ما خواستیم این مطلب را اول بار با شما در میان بگذاریم چون شما پیروان فراوانی دارید و دارای فضیلت و ارزش هستید و ما از مشورت با شما و نظر صائبتان بی نیاز نیستیم.

پس از پایان سخنان نماینده جماعت معتزله، امام صادق علیه السلام خطاب به حاضران چنین فرمود: آیا همه شما با اظهارات عمرو بن عبید موافق هستید؟ و پس از آنكه پاسخ شنید آری به حمد و ثنای خداوند و سلام و درود بر پیامبر اكرم، پرداخت و چنین فرمود:

ما اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه وآله موقعی كه خداوند معصیت شود، به خشم می آییم و وقتی مردم از او اطاعت كنند و فرمان ببرند، راضی و خشنود می گردیم. ای عمرو! به من بگو اگر مسلمانان، حق حاكمیت و رشته زمامداری را به تو واگذارند و تو بدون زحمت و جنگ، زمام امور را به دست گیری و به تو گفته شود آن را به هر كه می خواهی واگذار كن آن را به چه كسی تحویل می دهی؟

عمرو بن عبید گفت: آن را به شور می گذارم تا مسلمانان پس از رایزنی، فردی را از میان خود برگزینند.

امام صادق علیه السلام فرمود: آیا با همه مسلمانان اعم از فقها و دانشمندان و صلحا و نیكان و قریش و جز ایشان به رایزنی می پردازی؟ عمرو پاسخ داد. آری با همه مسلمین به شور می نشینم و میان عرب و عجم فرقی نمی گذارم.

اما صادق علیه السلام در ادامه سخن چنین فرمود: آیا تو ابوبكر و عمر (خلیفه اول و دوم) را تولی می كنی و یا از عملكرد ایشان تبری داری؟ عمرو در پاسخ گفت: من آن دو را دوست می دارم و عملكردشان را درست می دانم.

امام فرمود: اگر تو از آن دو و عملكردشان تبری داشتی مانعی نداشت كه مخالف آنان سخن بگویی ولی پس از آن كه آنها را دوست می داری و به عملكردشان خرسندی چطور برخلاف روش ایشان رفتار می كنی؟! عمر با ابوبكر بیعت كرد بی آن كه با مردم مشورت كند. سپس ابوبكر هم بدون رایزنی با احدی، خلافت را به عمر برگردانید و خلیفه دوم نیز به هنگام مرگ خلافت را میان شش تن به شورا گذاشت و از انصار جز شش نفر قرشی را داخل نكرد و درباره اعضای شورا هم توصیه ای كرد كه گمان ندارم تو و دیگر همفكرانت آن را بپذیرید. عمرو پرسید او چه كرد؟ امام صادق فرمود: او صهیب را فرمان داد كه سه روز با مردم نماز گزارد و آن شش تن به شور بپردازند و جز پسرش احدی در آن رایزنی شركت نكند و خودش حق انتخاب شدن نداشته باشد. عمر تاكید كرد كه اگر سه روز بگذرد و شورا به نتیجه ای نرسد، گردن هر شش نفر زده شود و اگر پیش از سه روز، چهار تن از شش تن وحدت نظر داشته باشند و دو تن دیگر مخالفت كنند گردن آن دو نفر را بزنند. آیا شما با چنین شورایی موافق هستید؟ و آن را درست می دانید؟! معتزلیان همگی یك صدا گفتند نه ما به چنین شورایی معتقد نیستیم.

امام صادق علیه السلام فرمود: ای عمرو! از این مطلب بگذریم، اگر فرضاً مردم با آن كس كه شما برای امامت و رهبری برگزیده اید، بیعت كردند و حتی دو نفر هم به مخالفت با شما برنخاستند، هر گاه به مشركان برخوردید و آنها اسلام را نپذیرفتند و جزیه هم نپرداختند، آیا شما و صاحبتان علم و دانش آن را دارید كه به روش رسول خدا درباره آنان عمل كنید؟ عمرو بن عبید گفت: البته، آری. امام فرمود: چه می كنید؟ عمرو پاسخ داد: آنان را به پذیرش اسلام فرا می خوانیم و اگر امتناع كردند وادار به پرداخت جزیه می كنیم. امام فرمود: اگر مجوسی بودند و اهل كتاب نبودند و یا آتش پرست، گاو و گوساله پرست بودند و اهل كتاب نبودند، چطور عمل می كنید؟ عمرو پاسخ داد: كه برابر عمل می كنیم و فرقی میان آنها نیست. امام صادق علیه السلام پرسید: آیا قرآن می خوانید و با آن آشنا هستید؟ عمرو گفت: آری. امام گفت: بخوان، «قاتلوا الذین لایؤمنون بالله ولا بالیوم الاخر ولایحرمون ما حرم الله و رسوله ولایدینون دین الحق من الذین اوتوا الكتاب حتی یعطوا الجزیة عن یدوهم صاغرون » التوبة /92. یعنی: با كسانی از اهل كتاب كه به خدا و روز آخرت باور ندارند، حرام خدا و رسول را پاس نمی دارند و به دین حق نمی گروند بجنگید و قتال كنید تا با خفت و خواری جزیه بپردازند.

پس خداوند فقط در مورد اهل كتاب چنان فرموده است لیكن شما بین اهل كتاب و دیگران در پرداخت جزیه فرقی نمی گذارید و همه را برابر می دانید.

عمرو گفت: نظر ما چنین است. امام پرسید: این علم و دانش را از كی آموخته ای؟ عمرو گفت: همه مردم چنین می گویند. امام فرمود: از این موضوع هم بگذریم. اگر آنان جزیه نپرداختند و شما با ایشان پیكار كردید و غلبه یافتید و غنایمی به چنگ آوردید، آن غنیمت ها را چه می كنید؟ عمرو گفت: یك پنجم آن را كنار می گذاریم و چهار پنجم را میان همه جنگجویان و سربازان قسمت می كنیم؟ امام پرسید: غنایم را به طور برابر میان همه جنگندگان تقسیم می كنید. عمرو گفت: آری. امام فرمود: تو با این وضع، با عملكرد رسول خدا مخالفت می كنی و داور میان من و تو در این مساله فقها و دانشمندان مدینه هستند. تو می توانی از ایشان بپرسی و آنان اختلاف ندارند كه رسول اكرم با عربهای بادیه (مشركین) صلح كرد و توافق فرمود كه آنان در سرزمین خود باقی بمانند و هجرت نكنند به این شرط كه اگر دشمنی قد علم كند، آنان پیامبر را در سركوبی دشمن یاری كنند و از غنایم هم بهره ای نداشته باشند. لیكن تو می گویی غنایم جنگی میان همه كسانی كه در جنگ شركت جسته اند برابر تقسیم می شود پس با روش و رفتار پیامبر با مشركان مخالفت می كنی.

امام صادق علیه السلام فرمود: از این مطلب نیز بگذریم نظر شما در صدقه چیست؟

عمرو آیه صدقه را تلاوت كرد: «انما الصدقات للفقراء والمساكین والعاملین علیها...» التوبة /60. یعنی: صدقه ها از آن تهیدستان و مستمندان و كسانی است كه آن را گرد می آورند و كارگزارند....

امام فرمود: درست است. لیكن، چگونه تقسیم می كنید. عمرو گفت: آن را هشت جزء می كنیم و به هر یك از هشت گروه یك جزء می دهیم. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یك گروه و یك صنف ده هزار نفر بودند ولی صنف و گروه دیگر فقط یك و یا دو و حداكثر سه نفر بودند باز به این یكی، دو و یا سه نفر معادل آن ده هزار نفر می پردازی؟ عمرو گفت: آری چنین می كنیم.

امام صادق علیه السلام فرمود: تو میان شهرنشین و صحرانشین فرق نمی گذاری؟ عمرو گفت: نه. امام فرمود: پس تو در همه كارهایت مخالف سیره و عملكرد رسول خدا، عمل می كنی چون او زكات صحرانشینان را به فقرا و مستمندان روستا و صحرانشینان می داد و زكوة شهرنشینان را به تهیدستان و فقرای شهری می داد و هرگز هم برابر تقسیم نمی كرد بلكه آن را به اندازه موجود برای افراد حاضر تقسیم می فرمود. اگر در این مساله نیز شك و تردید داری از فقهای مدینه می توانی بپرسی كه آنان در این موضوع اتفاق نظر دارند.

آن گاه امام رو به عمرو بن عبید و دیگر همراهان و همفكران او كرد و فرمود: «اتق الله یا عمرو! و انتم ایضاً ایها الرمط فاتقوا الله فان ابی حدثنی و كان خیر اهل الارض و اعلمهم بكتاب الله و سنة رسوله ان رسول الله قال من ضرب الناس بسیفه و دعاهم الی نفسه و فی المسلمین من هو اعلم منه فهو ضال متكلف» [1] یعنی: ای عمرو! از خدا بترس و شما ای جماعت حاضر، از خدا پروا كنید و از كیفر و خشم او بترسید. پدرم كه بهترین مردم روی زمین بود و به كتاب خدا و سنت رسول او، داناترین بود به نقل از رسول اكرم فرمود: هر كه شمشیر به روی مردم بكشد و آنان را به سوی خود فراخواند در صورتی كه در میان ایشان كسی وجود دارد كه از وی داناتر است، چنان كس گمراه و متكلف می باشد.

آیا آموزه ای جامعتر از این برای حفظ وحدت و صیانت اتحاد و اتفاق جامعه می توان ارائه داد؟ و آیا امام صادق علیه السلام در این گفتگوی پربار، روی اصلی ترین مساله اجتماعی انگشت نگذاشته است؟ و چه زیبا فرموده اند كه اگر نادان ساكت می نشست و دم نمی زد و ادعایی نمی كرد، اختلاف، براندازی می شد و ریشه كن می گردید. چون عمده ترین عامل اختلاف و چندگانگی در هر محیط و جامعه ای از آنجا ناشی می شود كه فرد و یا افراد بی كفایت مدعی مقام و منصبی می شوند و بدون صلاحیت لازم و كارآیی متناسب، قدم جلو می گذارند و در نتیجه خود گمراه می شوند و جامعه ای را به دنبال خود تباه می سازند.


[1] ابومنصور، احمد بن علي طبرسي، الاحتجاج، 2 / 362، با تعليقات خرسان، نجف اشرف والكافي، 5 / 25. كتاب الجهاد، رجوع كنيد به: محمد حسين مظفر و سيد ابراهيم سيد علوي، امام جعفر صادق،287، رسالت قلم، تهران، اندك فرقي ميان متن كافي و متن احتجاج وجود دارد.